اشعار فریدون مشیری
اشعار فریدون مشیری
اشعار فریدون مشیری,اشعار فریدون مشیری ریشه در خاک,اشعار فریدون مشیری,اشعار فریدون مشیری دانلود,اشعار فریدون مشیری دانلود رایگان,شعر فریدون مشیری,شعر در مورد بهار فریدون مشیری,شعر نو در مورد بهار از فریدون مشیری,شعر درمورد بهار از فریدون مشیری,شعر نو در باره بهار از فریدون مشیری,شعر در وصف مادر از فریدون مشیری,شعر فریدون مشیری در وصف مادر,شعر فریدون مشیری در وصف پدر,اشعار فریدون مشیری در وصف پدر,شعر فریدون مشیری در وصف حافظ,فریدون مشیری,فریدون مشیری شعر,فریدون مشیری زندگینامه,فریدون مشیری بوی باران,فریدون مشیری ریشه در خاک,فریدون مشیری شعر ریشه در خاک,فریدون مشیری شعر بی تو مهتاب,دکلمه ریشه در خاک فریدون مشیری,دانلود دکلمه ریشه در خاک فریدون مشیری
در این مطلب سعی کرده ایم حدود 100 شعر از اشعار زیبا را در مورد فریدون مشیری برای شما تهیه نماییم.برای دیدن این اشعار به ادامه مطلب مراجعه نمایید
هر صبح،
در آیینهی جادویی خورشید
چون مینگرم،
او همه من، من همه اویم !
اشعار فریدون مشیری
ای جدایی تو بهترین بهانه گریستن
بی تو من به اوج حسرتی نگفتنی رسیده ام
ای نوازش تو بهترین امید زیستن
در کنار تو
من ز اوج لذتی نگفتنی گذشته ام
اشعار فریدون مشیری ریشه در خاک
روزگاری
یک تبسم، یک نگاه
خوش تر از
گرمای صد آغوش بود
اشعار فریدون مشیری دانلود
چه گویم؟
از که گویم؟
با که گویم ؟
که این دیوانه را
از خود خبر نیست …
اشعار فریدون مشیری دانلود رایگان
گل یاس،
عشق در جان هوا ریخته بود.
من به دیدار سحر میرفتم
نفسم با نفس یاس در آمیخته بود.
شعر فریدون مشیری
درختی خشک را مانم به صحرا
که عمری سر کند تنهای تنها
نه بارانی که آرد برگ و باری
نه برقی تا بسوزد هستیش را
شعر در مورد بهار فریدون مشیری
گذشت از من ولی آخر نگفتی
که بعد از من به امید که ماندی
شعر نو در مورد بهار از فریدون مشیری
به تو می اندیشم
ای سراپا همه خوبی
تک و تنها به تو می اندیشم
همه وقت
همه جا
من به هر حال که باشم
به تو می اندیشم…..
شعر درمورد بهار از فریدون مشیری
تو نیستی که ببینی
چگونه با دیوار
به مهربانی یک دوست از تو می گویم
تو نیستی که ببینی، چگونه از دیوار
جواب می شنوم …
شعر نو در باره بهار از فریدون مشیری
هیچ و باد است جهان
گفتی و باور کردی؟!
کاش، یک روز، به اندازه ی هیـــــچ
غم بیهوده نمیخوردی!
کاش، یک لحظه، به سرمستی بــــــاد
شاد و آزاد به سر می بردی
شعر در وصف مادر از فریدون مشیری
من پا به پای موکب خورشید
یک روز تا غروب سفر کردم
دنیا چه کوچک است!
وین راه شرق و غرب چه کوتاه!
تنها دو روز راه میان زمین و ماه.
اما من و تو دور
آنگونه دورِ دور،
که اعجاز عشق نیز
ما را به یکدگر نرساند ز هیچ راه
آه…
شعر فریدون مشیری در وصف مادر
آیا کسی از دیدن گل سیر خواهد شد ؟
آیا کسی در صحبت گل پیر خواهد شد ؟
شعر فریدون مشیری در وصف پدر
دوباره معجزه آب و آفتاب و زمین
شکوه جادوی رنگین کمان فروردین
شکوفه و چمن و نور و رنگ و عطر و سرود
سپاس و بوسه و لبخند و شادباش و درود
دوباره چهره نوروز و شادمانی عید
دوباره عشق و امید
دوباره چشم و دل ما و چهره های بهار
هفت سین ..
اشعار فریدون مشیری در وصف پدر
من یقین دارم که برگ
کاین چنین خود را رها کردست در آغوش باد،
فارغ است از یاد مرگ
لاجرم چندان که در تشویش از این بیداد نیست
پای تا سر زندگیست.
شعر فریدون مشیری در وصف حافظ
بر تن خورشید می پیچد به ناز
چادر نیلوفری رنگ غروب
تک درختی خشک در پهنای دشت
تشنه می ماند در این تنگ غروب
فریدون مشیری
از کبود آسمان ها روشنی
می گریزد جانب آفاق دور
در افق بر لاله سرخ شفق
می چکد از ابرها باران نور
فریدون مشیری شعر
می گشاید دود شب آغوش خویش
زندگی را تنگ می گیرد به بر
باد وحشی می دود در کوچه ها
تیرگی سر می کشد از بام و در
فریدون مشیری زندگینامه
شهر می خوابد به لالای سکوت
اختران نجوا کنان بر بام شب
نرم نرمک باده ی مهتاب را
ماه می ریزد درون جام شب
فریدون مشیری بوی باران
نیمه شب ابری به پهنای سپهر
می رسد از راه و می تازد به ماه
جغد می خندد به روی کاج پیر
شاعری می ماند و شامی سیاه
فریدون مشیری ریشه در خاک
در دل تاریک این شب های سرد
ای امید نا امیدی های من
برق چشمان تو همچون آفتاب
می درخشد بر رخ فردای من
فریدون مشیری شعر ریشه در خاک
پرواز دسته جمعی مرغابیان شاد
بر پرنیان آبی روشن
در صبح تابناک طلایی
آه ! ای آرزوی پاک رهایی
فریدون مشیری شعر بی تو مهتاب
گلی را که دیروز
به دیدار من هدیه آوردی ای دوست
دور از رخ نازنین تو
امروز پژمرد
دکلمه ریشه در خاک فریدون مشیری
همه ذرات جان پیوسته با دوست
همه اندیشه ام اندیشه ی اوست
نمی بینم به غیر از دوست اینجا
خدایا این منم یا اوست اینجا ؟
دانلود دکلمه ریشه در خاک فریدون مشیری
عمری به هر کوی و گذر گشتم که پیدایت کنم
اکنون که پیدا کرده ام ، بنشین تماشایت کنم
الماس اشک شوق را تاجی به گیسویت نهم
گل های باغ شعر را زیب سراپایت کنم
اشعار فریدون مشیری
بنشین که با من هر نظر ، با چشم دل ، با چشم سر
هر لحظه خود را مست تر ، از روی زیبایت کنم
بنشینم و بنشانمت آنسان که خواهم خوانمت
وین جان بر لب مانده را مهمان لبهایت کنم
اشعار فریدون مشیری ریشه در خاک
بوسم تو را با هر نفس ، ای بخت دور از دسترس
وربانگ برداری که بس ، غمگین تماشایت کنم
تا کهکشان ، تا بی نشان ، بازو به بازویت دهم
با همزمانی ، همدلی ، جان را هم آوایت کنم
اشعار فریدون مشیری دانلود
ای عطر و نور توامان یک دم اگر یابم امان
در شعری از رنگین کمان با نوی رویایت کنم
بانوی رویاهای من ، خورشید دنیاهای من
امید فرداهای من ، تا کی تمنایت کنم ؟
اشعار فریدون مشیری دانلود رایگان
امروز را به باد سپردم
امشب کنار پنجره بیدار مانده ام
دانم که بامداد
امروز ِ دیگری را با خود می آورد
تا من دو باره آن را
بسپارمش به باد ….
شعر فریدون مشیری
قفسی باید ساخت
هرچه در دنیا گنجشک و قناری هست
با پرستوها
و کبوترها
همه را باید یکجا به قفس انداخت
روزگاری است که پرواز کبوترها
در فضا ممنوع است
که چرا
به حریم جت ها خصمانه تجاوز شده است
روزگاری است که خوبی خفته است
و بدی بیدار است …
شعر در مورد بهار فریدون مشیری
ماهی همیشه تشنه ام
در زلال لطف بیکران تو
شعر نو در مورد بهار از فریدون مشیری
چرا از مرگ می ترسید
چرزا زین خواب جان آرام شیرین روی گردانید
چرا آغوش گرم مرگ را افسانه می دانید
مپندارید بوم نا امیدی باز
به بام خاطر من می کند پرواز
مپندارید جام جانم از اندوه لبریز است
مگویید این سخن تلخ و غم انگیز است
شعر درمورد بهار از فریدون مشیری
ای همه گلهای از سرما کبود
خنده هاتان را که از لب ها ربود
مهر هرگز این چنین غمگین نتافت
باغ هرگز این چنین تنها نبود
شعر نو در باره بهار از فریدون مشیری
تاجهای نازتان بر سر شکست
باد وحشی چنگ زد بر سینه تان
صبح می خندد خود آرایی کنید
اشک های یخ زده آیینه تان
شعر در وصف مادر از فریدون مشیری
رنگ عطر آویزتان بر باد رفت
عطر رنگ آمیزتان نابود شد
زندگی در لای رگها تان فسرد
آتش رخساره هاتان دود شد
شعر فریدون مشیری در وصف مادر
روزگاری شام غمگین خزان
خوشتر از صبح بهارم مینمود
این زمان حال
شما حال من است
شعر فریدون مشیری در وصف پدر
ای همه گلهای از سرما کبود
روزگاری چشم پوشیدم ز خواب
تا بخوانم قصه مهتاب را
این زمان دور از ملامتهای ماه
اشعار فریدون مشیری در وصف پدر
چشم می بندم که جویم خواب را
روزگاری یک تبسم یک نگاه
خوشتر از گرمای صد آغوش بود
این زمان بر هر که دل بستم دریغ
شعر فریدون مشیری در وصف حافظ
آتش آغوش او خاموش بود
روزگاری هستیم را می نواخت
آفتاب عش شورانگیز من
این زمان خاموش و خالی مانده است
فریدون مشیری شعر
سینه لز لارزو لبریز من
تاج عشقم عاقبت بر سر شکست
خنده ام را اشک غم از لب ریود
زندگی در لای رگهایم فسرد
ای همه گلهای رگهایم فسرد
ای همه گلهای از سرما کبود
فریدون مشیری زندگینامه
ای دل لبریز از شوق و امید
کاش میدیدی که فردا نیستیم
کاش میدیدی که چون پنهان شدیم
در همه آفاق پیدا نیستیم
فریدون مشیری بوی باران
گرچه هر مرگی تسلی بخش ماست
کاندر این هنگامه تنها نیستیم
بدتر از مرگ است ان دردی که باز
زندگی میخندد و ما نیستیم
فریدون مشیری ریشه در خاک
چون خنده جام است درخشیدن خورشید
جامی به من آرید که خورشید درخشید
فریدون مشیری شعر ریشه در خاک
درون سینه ام صد آرزو مرد
گل صد آرزو نشکفته پژمرد
دلم بی روی او دریای درد است
همین دریا مرا در خود فرو برد
فریدون مشیری شعر بی تو مهتاب
ناتوان گذشته ام ز کوچه ها
نیمه جان رسیده ام به نیمه راه
چون کلاغ خسته ای در این غروب
می برم به آِیان خود پناه
دکلمه ریشه در خاک فریدون مشیری
در گریز ازین زمان بی گذشت
در فغان از این ملال بی زوال
رانده از بهشت عشق و آرزو
مانده ام همه غم و همه خیال
دانلود دکلمه ریشه در خاک فریدون مشیری
سر نهاده چون اسیر خسته جان
در کمند روزگار بدسرشت
رو نهفته چون ستارگان کور
در غبار کهکشان سرنوشت
اشعار فریدون مشیری
می روم ز دیده ها نهان شوم
می روم که گریه در نهان کنم
یا مرا جدایی تو می کشد
یا ترا دوباره مهربان کنم
اشعار فریدون مشیری ریشه در خاک
این زمان نشسته بی تو با خدا
آنکه با تو بود و با خدا نبود
می کند هوای گریه های تلخ
آن که خنده از لبش جدا نبود
اشعار فریدون مشیری دانلود
بی تو من کجا روم کجا روم
هستی من از تو مانده یادگار
من به پای خود به دامت آمدم
من مگر ز دست خود کنم فرار
اشعار فریدون مشیری دانلود رایگان
تا لبم دگر نفس نمی رسد
ناله ام به گوش کس نمی رسد
می رسی به کام دل که بشنوی
ناله ای از ین قفس نمی رسد
شعر فریدون مشیری
پرستوهای شب پرواز کردند
قناری ها سرودی ساز کردند
سحرخیزان شهر روشنایی
همه دروازه ها را باز کردند
شعر در مورد بهار فریدون مشیری
شقایق ها سر از بستر کشیدند
شراب صبحدم را سرکشیدند
کبوترهای زرین بال خورشید
به سوی آسمان ها پر کشیدند
شعر نو در مورد بهار از فریدون مشیری
عروس گل سر و رویی بیاراست
خروش بلبلان از باغ برخاست
مرا بال این سبکبالان سرمست
سحرگاهان زهر گفتگوهاست
شعر درمورد بهار از فریدون مشیری
خدا را بلبلان تنها مخوانید
مرا هم یک نفس از خود بدانید
هزاران قصه ناگفته دارم
غمم را بشنویداز خود مرانید
شعر نو در باره بهار از فریدون مشیری
شما دانید و من کاین ناله از چیست
چهدردست این که در هر سینه ای نیست
ندانم آنکه سرشار از غم عشق
جدایی را تحمل می کند کیست
شعر در وصف مادر از فریدون مشیری
مرا ?ا نازنین از یاد برده
به آغوش فراموشی سپرده
امیدم خفته اندوهم شکفته
دلم مرده تن و جانم فسرده
شعر فریدون مشیری در وصف مادر
اگر من لاله ای بودم به باغی
نسیمی می گرفت از من سراغی
دریغا لاله این شوره زارم
ندارم همدمی جز درد و داغی
شعر فریدون مشیری در وصف پدر
دل من جام لبریز از صفا بود
ازین دلها ازین دلها جدا بود
شکستندش به خودخواهی شکستند
خطا بود آن محبت ها خطا بود
اشعار فریدون مشیری در وصف پدر
خدا را بلبلان تنها مخوانید
مرا هم یک نفس از خود بدانید
هزاران قصه ناگفته دارم
غمم را بشنوید از خود مرانید
شعر فریدون مشیری در وصف حافظ
بعد از تو
تا همیشه
شب ها و روزها
بی ماه و مهر می گذرند از کنار ما
اما …
پشت دریچه ها
در عمق سینه ها
خورشید ِ قصه های تو
همواره روشن است …
فریدون مشیری
در زیر سایه ی مژه ات
خوابم آرزوست…
فریدون مشیری شعر
همرنگ گونه های تو مهتابم آرزوست
چون باده ی لب تو می نابم آرزوست
فریدون مشیری زندگینامه
بگذار سر به سینه ی من تا که بشنوی
آهنگ اشتیاق دلی درد مند را
شاید که بیش از این نپسندی به کار عشق
آزار این رمیده ی سر در کمند را
فریدون مشیری بوی باران
بگذار سر به سینه ی من تا بگویمت
اندوه چیست، عشق کدامست، غم کجاست
بگذار تا بگویمت این مرغ خسته جان
عمریست در هوای تو از آشیان جداست
فریدون مشیری ریشه در خاک
دلتنگم، آنچنان که اگر بینمت به کام
خواهم که جاودانه بنالم به دامنت
شاید که جاودانه بمانی کنار من
ای نازنین که هیچ وفا نیست با منت
فریدون مشیری شعر ریشه در خاک
تو آسمان آبی آرامو روشنی
من چون کبوتری که پرم در هوای تو
یک شب ستاره های تو را دانه چین کنم
با اشک شرم خویش بریزم به پای تو
فریدون مشیری شعر بی تو مهتاب
بگذار تا ببوسمت ای نوشخند صبح
بگذار تا بنوشمت ای چشمه ی شراب
بیمار خنده های توام، بیشتر بخند
خورشید آرزوی منی، گرم تر بتاب
دکلمه ریشه در خاک فریدون مشیری
تو را دارم ای گل، جهان با من است
تو تا با منی، جان جان با من است
چو میتابد از دور پیشانیات
کران تا کران آسمان با من است
دانلود دکلمه ریشه در خاک فریدون مشیری
دیدار تو گر صبح ابد هم دهدم دست
من سرخوشم از لذت این چشم به راهی
ای عشق، تو را دارم و دارای جهانم
همواره تویی، هرچه تو گویی و تو خواهی.
اشعار فریدون مشیری
من
روز خویش را
با آفتاب روی تو
کز مشرق خیال دمیده است
آغاز می کنم!
اشعار فریدون مشیری ریشه در خاک
دست مرا بگیر که باغ نگاه تو
چندان شکوفه ریخت که هوش از سرم ربود
من جاودانیم که پرستوی بوسه ات
بر روی من دری ز بهشت خدا گشود
اما چه میکنی دل را
که در بهشت خدا هم غریب بود.
اشعار فریدون مشیری دانلود
تو رفته ای که بی من تنها سفر کنی
من مانده ام که بی تو شب ها سحر کنم
تو رفته ای که عشق من از سر به در کنی
من مانده ام که عشق تو را تاج سر کنم.
اشعار فریدون مشیری
- ۹۶/۰۸/۲۷